به گزارش پایگاه خبری نقدینه، برخی بانکها وجوه خود را از منابعی غیر از بانک مرکزی کسب میکنند. به هر حال منبع این وجوه برای خریداران سهام بانکها مهم است. این که اتکای بانک بر کدام منابع است، دغدغه درست ارزیابان بانکها به حساب میآید.
بانکی که سرمایه بیشتر نگه میدارد زیانهای بالقوه را آسان تر میتواند هضم کند و به حیات اقتصادی خود در شرایط سخت اقتصادی پس از خصوصیسازی و محیط رقابتی بهتر ادامه دهد. بانکهایی که نسبت سرمایه بالاتر دارند از نرخ کفایت سرمایه بالاتری بهرهمند هستند هرچند آن بانک بهطور نسبی سطح سرمایه بالاتری نداشته باشد.
کیفیت داراییها
از آنجا که بانکها خود باید در مورد تخصیص وجوه سپردهگذاری شده نزد آنها تصمیم بگیرند، این تصمیم آنها سطح ریسک اعتبارات و ریسک نکول و واخواستیهای آنها را شکل میدهد، بنابراین با معیاری چون بررسی کیفیت داراییهای بانک که شامل وامها و اوراق بهادار آنها میشود میتوان به این بعد از هدفهای ارزیابی بانک دست پیدا کرد.
بانک مرکزی آمریکا برای بررسی کیفیت دارایی بانکها از بعد وامدهندگی، که مشکل مطالبات معوق بانکها را به دنبال دارد 5 ملاک معرفی میکند که تمامی آنها با حرف C شروع میشوند که برای ارزیابی بانکهای تجاری مهم هستند.
1 – ظرفیت : توانایی پرداخت قرض گیرندگان.
2 – وثیقه : کیفیت داراییهای پشتوانه آن وامها.
3 – شرایط : اوضاع و احوال و شرایطی که نیاز به آن وام را پدید آوردهاند.
4 – سرمایه: تفاوت بین ارزش داراییهای قرضگیرندگان و بدهی آنها.
5 – خصلت : تمایل قرض گیرندگان به بازپرداخت وامها که بر مبنای پرداخت وام ها در گذشته و سابقه اعتباری آنها سنجیده میشود.
مدیریت
تمام راههای ارزیابی یک بانک به مدیریت آن ختم میشود، بنابراین تمامی ویژگیهای مورد بررسی برای ارزیابی بانکها از اتاق مدیران آنها سر بر میآورد. برای بررسی کیفیت مدیریت بانکها ملاکهایی برای مهارت اداری، توانایی و تمایل اجرا و تبعیت از مقررات و قوانین موجود بانکی و پولی و سرانجام توانایی غلبه بر تغییرات و تحولات محیط کسبوکار و تبدیل تهدیدها به فرصتها را باید نام برد. ملاک مهم دیگر در این راستا، ارزیابی سیستمهای کنترل داخلی بانکها هستند، چرا که این معیار بیانگر آن است که مدیریت بانکها چگونه و تا چه حد از مشکلات مالی آگاهی دارند و برای حل آنها در افقهای زمانی مختلف برنامه عمل دارند و سلامت این واسطهگر مهم مالی را رصد میکنند.
عایدات
گرچه معیارهای ششگانه فوق بیشتر متوجه ریسک بانکها هستند، ولی باید به عایدات این بنگاه واسطهگر مالی، که موسسه خیریه نیست توجه کافی شود. شکست یک بانک و ناتوانی او را باید در منفی بودن عایدات او جستوجو کرد. نسبت سوددهی در بانکها را معمولا با ارزیابی بازده داراییهای آنها میسنجند که به صورت عایدی پس از کسر مالیات تقسیم بر داراییها تعریف میشود. علاوه بر ارزیابی و سنجش عایدات یک بانک در طول زمان، خوب است که عایدی آن بانک را با صنعت مالی کشور مقایسه کنیم. این امر تصویر بهتری به ما از جایگاه آن بانک در مقابل رقبای خود میدهد. سرانجام باید به این نکته توجه داشت و مشاوران سرمایهگذاری در بانکها روشن نمایند که با تغییر شرایط کلان کشور عایدی آن بانک چگونه و چه قدر تحت تاثیر آن تحولات قرار میگیرد.
نقد شوندگی
برخی بانکها وجوه خود را از منابعی غیر از بانک مرکزی کسب میکنند. به هر حال منبع این وجوه برای خریداران سهام بانکها مهم است. این که اتکای بانک بر کدام منابع است، دغدغه درست ارزیابان بانکها به حساب میآید. تاریخ و تجربه بانکداری نشان میدهد وقتی بانکها تحت فشارهای دولتی یا شرایط خاصی مجبور شدهاند از منابع خاصی وجوه خود را تامین کنند، خود را در معرض بحرانهای نقدشوندگی قرار دادهاند. سپردهگذاران اگر احساس کنند که بانکی با مشکل نقدشوندگی وجوه آنها مواجه است یا در آینده خواهد شد، برداشتهای دسته جمعی خواهند داشت که برای بانک مزبور و صنعت مالی مشکل آفرین خواهد بود.
حساسیت
دو بانک ممکن است از لحاظ عایدات، نقدشوندگی و سایر ویژگیهای گفته شده در بالا یکسان باشند، ولی وقتی شرایط بازار مالی کشور دچار تغییرات میشود آثار آن بر هر کدام آنها متفاوت باشد، یعنی یکی از آن دو نسبت به دیگری حساسیت بیشتری به تحولات نشان دهد. یکی از بهترین و مهمترین شواهد بارز در این زمینه تغییرات نرخ بهره است، حساسیت بانک باید به متغیر کلانی چون نرخ بهره یا قیمت پول تا حدود زیادی معین باشد. بسیاری از بانکها بدهیهایی دارند که اغلب بیشتر از داراییهای آنها است و در مقابل افزایش نرخ بهره باید قیمتگذاری مجدد شوند، چرا که بیشتر در معرض آثار منفی افزایش نرخ بهره قرار دارند. در صنعت بانکداری غرب بانکهایی که در مقابل بالا رفتن نرخ بهره (تسهیلات) حساسترند، به احتمال زیاد مشکلات مالی بیشتری را در دوره گذار و تغییر شرایط تجربه میکنند.
بانکها از مشکلترین بنگاههای فعال در صحنه اقتصاد هستند به همین دلیل است که ارزیابی بانک مرکزی از عملکرد آنها میتواند راهنمای خوبی برای خریداران سهام آنها باشد. یک بانک مرکزی مستقل و توانمند میتواند و باید ریسک خریداران سهام بانکهای دولتی را کاهش دهد. به علاوه چون ملاکهای گفته شده مالی ناظر بر عملکرد گذشته و حال بانک هستند، مشاوران آگاه سرمایهگذاری مالی باید مردم را از آن معیارها برای آینده آگاه سازند. به هر حال معیارهای کمی و کیفی هر دو باید به کار آیند تا تصمیمگیریها عقلایی صورت گیرند، تا کشتی خصوصیسازی بانکها به سلامت به ساحل رقابت و کارآیی برسد و در یک کلمه بانکها در خدمت توسعه کشور قرار گیرند.