2
آخرین خبرها
چهارشنبه 29 بهمن 1393


نقدینه- مدیرعامل بانک صنعت و معدن گفت: بانک صنعت و معدن دولتی است اما شاید حمایتی که باید از سمت دولت باشد عملاً وجود ندارد یعنی در تامین منابع خودمان هم دچار یک چالش بزرگ هستیم.

به گزارش پایگاه خبری نقدینه، علی اشرف افخمی افزود: دولت به هر دلیلی در شرایطی نیست که بانک را تامین مالی کند. چه به صورت وجوه اداره شده و چه به صورت افزایش سرمایه.

به گفته وی، الان سرمایه بانک صنعت و معدن در مقایسه با بسیاری از بانک های توسعه ای دنیا به شدت پایین است. با سرمایه محدود که نمی شود بخش تولید را به خوبی حمایت کرد. گرچه تلاش هایی برای استفاده از ابزارهای مختلف برای تامین پول انجام شده اما این کارها کفایت نمی کند.

 متن کامل گفت و گوی مدیرعامل بانک صنعت و معدن را با نشریه تجارت فردا در زیر می خوانید:

حدود یک سال است که شما در بانک صنعت و معدن به عنوان یک بانک توسعه ای با سابقه ٦٠ ساله مشغول به کار شده اید. در این مدت چه چیزی بیش از همه در بانک نظر شما را جلب کرده و چه برنامه ای برای رفع آن داشتید؟

همان طور که گفتید بانک صنعت و معدن یک بانک استخوان دار و دارای ساختار محکمی است. پیش از انقلاب سه بانک اصلی ، اعتبارات صنعتی که دولتی بود، توسعه صنعتی و معدنی ایران که خصوصی بود و سرمایه گذاری ایران که توسط بانک ها تامین شده بود به اضافه دو موسسه مالی دیگر وجود داشت که از تجمیع این ٥ بانک ، بانک صنعت و معدن تشکیل شد. تا ١٢ سال پیش، که اهداف جدیدی هم برای بانک تعریف شد و بانک به سمت تاسیس «شعبه» رفت؛ کار بانک مشخص بود. معمولا بانک های توسعه ای در دنیا، دارای شعبه نیستند و یک ساختمان اصلی دارند و متخصصان در آن مستقر هستند و آنها بر اساس اصول حرفه ای طرح ها را بررسی و تسهیلات پرداخت می شود. این نگاه در بانک صنعت و معدن هم بود و وقتی من وارد بانک شدم، به واسطه شعبی که تاسیس شده بود؛ کار بانک را متفاوت از کار یک بانک توسعه ای دیدم. این شعب، اندكی موجب گرایش به بانکداری غیرتوسعه ای شده بود. گرچه شاید تلاش و نیت در زمان ایجاد این شعب این بوده که در استان ها به ویژه در طرح های آمایش تسهیلات را آسان تر برای واحدهای کوچک در نظر بگیرند و این ایده بدی هم نبوده اما می شد در قالب دیگری هم این کار را انجام داد. بنده در ساختار جدید تلاش كردم كه شعب موجود را حفظ و از این ابزاری که درست شده مدل کسب و کار جدیدی ایجاد كنم . این شبكه شعب حفظ شد اما به سمت تامین مالی واحدهای کوچک و متوسط رفت. یعنی بانکداری صنایع کوچک و متوسط پایه گذاری گردید و این شعب به عنوان ابزار و شبکه ای برای ارتقای خدمت به واحدهای کوچک و متوسط در نظر گرفته شد.

رویکردی که شما از آن صحبت کردید چه ویژگی خاصی دارد؟

این رویكرد نوینی است و شاید با کاری که همه بانک ها انجام می دهند و فقط وام می دهند قدری متفاوت باشد. در مدل جدید اعتقاد بر این است که به واحدهای کوچک و متوسط صرفاً نباید به پرداخت وام بسنده شود. وام دادن یکی از چندین خدمتی است که بانکداری کوچک و متوسط باید انجام دهد. اعتقاد داریم که باید به «توانمند سازی» افرادی که در صنایع کوچک یا متوسط کار می کنند کمک کنیم. در «توانمند سازی» نقش مشاور هم برای طرف ایفا می شود. از طرف دیگر، ممکن است در زمینه تکنولوژی نیاز به راهنمایی وجود داشته باشد. بانک در این زمینه می تواند مشاوره دهد یا کمک کند. یا ممکن است که یک واحد صنعتی در اداره واحد خود نیاز به مساعدت داشته باشد. یا ممکن است که حتی در شروع کار یک گزارش توجیهی و نقشه راه برای کسب و کار نیاز باشد، در این زمینه هم کمک می شود. بنابراین فقط وام نباید پرداخت شود و بعد از آن دیگر خبری از پیگیری های بعدی نباشد.

تمام این خدمات در درون بانک انجام می گیرد؟

الزاماً تمام این خدمات در داخل بانک انجام نمی شود. یک شبکه است که از بیرون راهنمایی و پشتیبانی می شود تا دانش مدیریت و اداره کسب و کار یک مجموعه بهتر انجام گیرد. من یک سخنرانی حدود دو ماه پیش در مالزی داشتم. شعارم این بود که در این مدلی که ما دنبال می کنیم فقط وام نمی دهیم. بسته ای ارائه می شود که به آن بانکداری واحدهای کوچک و متوسط گفته می شود. در این بسته، وام دادن یکی از کارهایی است که انجام می شود. در این مدل، بانک یک مشاور و شریک مجازی محسوب می شود. راه دشواری است. اما کاری که می تواند به بنگاه های کوچک و متوسط کمک کند از این مسیر می گذرد. دلیلش این است که با توانمند سازی متقاضیان ، به پایداری و ماندگاری کسب و کار کمک می شود . به هر حال تجربیات تلخی هم ما در کشورمان داشته ایم که موضوع وام های پرداختی به بنگاه های زودبازده یکی از آن هاست. خیلی از این وام های زودبازده از مسیری که می توانست به تولید ناخالص داخلی کشورمان کمک کند به هدر رفته است. شما یک خودرو را فرض کنید که چهار چرخ دارد و ایمن تر از یک موتورسیکلت است که با دو چرخ در حال حرکت است و برای راندن آن نیاز به یک مهارتی وجود دارد. اگر این تبدیل به یک «تک چرخه» شود، مهارت بیش تری نیاز است. ما در این راه به کسی که سوار بر تک چرخ هست توازن خود را بیش تر حفظ کند و به پایداری لازم برای حرکت را کسب کند

اما به هر حال صنعت در ایران به واسطه دولتی بودن همواره در دست کمپانی های بزرگ بوده است. این را قبول دارید؟

این تمثیل وضعیت بخش دولتی و خصوصی را مقایسه می كند. بخش خصوصی علاوه برحفظ توازن بایستی با پازدن دوچرخه یا تك چرخه را به جلو هم ببرد در حالی كه بخش دولتی سوار بر خودروی چهار چرخ است .

بله. به همین دلیل هم کار اصلی بانک، تامین مالی پروژه های بزرگ است که در توسعه کشور نقش بالایی دارد. بانکداری صنایع کوچک و متوسط به عنوان یک فعالیت جانبی انجام می گیرد. صنایع کوچک در دنیا به لحاظ اشتغال ، خیلی بیش تر از پروژه های بزرگ به طور مستقیم ایجاد شغل می کند. این یک واقعیت است که نباید در کشورمان از آن غفلت کنیم. الان موضوع بیکاری و رکود موضوع مهمی است. خیل لشگر بیکاران تحصیل کرده هم به این ها اضافه می شود. چه بسا سه سال دیگر بانکداری صنایع کوچک و متوسط تبدیل به یک بانک جدا شود. خیلی از كشورها مثل مالزی یا ترکیه مدل مشابه ای برای حمایت از صنایع كوچك و متوسط ایجاد كردند كه تجربه موفقی بوده است .

با توجه به این که حجم و نوع فعالیت کار صنعتی در این کشورها به سختی قابل مقایسه با ایران است؛ آیا الگوبرداری از چنین شیوه ای پاسخ مناسب داده است؟

هیچ کشوری را پیدا نمی کنید که بدون توجه ویژه به صنایع کوچک و متوسط بتواند رشد کند. در ژاپن غول های بزرگی وجود دارد. اما این غول ها تمام کارها را انجام نمی دهند. تویوتا بیش از ١٠ میلیون خودرو تولید می کند اما ١٠ یا ١٢ هزار واحد کوچک و متوسط با این شرکت همكاری می کنند. در آلمان و یا در آمریکا هم همین است. اما ما فاصله زیادی با اعداد آن ها داریم.

تعداد بنگاه های کوچک و متوسط در ایران در مقایسه با کشورهایی که نام می برید بسیار کم تر است؛ بسیاری از این این بنگاه ها هم به واسطه وابستگی به پول بنگاه های بزرگ و بدقولی آن ها در تامین به موقع مطالبات،در شرایط سختی به سر می برند.

بله. اما باید دید چرا این اتفاق افتاده است؟ دلیل این که به طور مثال در کشورهای همسایه این الگو موفق است به استراتژی آن ها بر می گردد. من ٥ سال در کار کشتیرانی بودم. در آن زمان بازار جهانی را بازار خود می دانستیم. نتیجه کار هم مشخص است. کار تجاری بود و تعداد زیادی از کشتی ها اصلاً ایران نمی آمدند هم سودآوری بالاتر بود هم در دنیا به یک برند تبدیل شده بود. این یک استراتژی است. یکی از دلایل موفقیت بنگاه های بزرگ در دنیا، نوع نگاه برون مرزی و بین المللی بودن آن هاست. مسابقه ای که وجود دارد مسابقه بین استراتژی هاست. این جوهره ای است که بنگاه را به یک واحد موفق تبدیل می کند. برای اقتصاد ایران با این چیزی که باهاش روبرو است هم تورم هم رکود و تحریم، مشکلات را که نمی توان کتمان کرد برای غلبه بر مشكلات بایستی نگاهمان را عوض كنیم و بازار جهانی را ، بازار خود بدانیم.

اما از بنگاه های کوچک و متوسط گرفته تا بنگاه های بزرگ کشور کمبود یا حتی نبود نقدینگی و سرمایه در گردش را بزرگ ترین مشکل خود و البته بانک ها را مقصر این شرایط می دانند.

بله پول همیشه مهم است و وزن زیادی هم در فعالیت اقتصادی به آن می دهم. اما همه اش این نیست. در واقع پول مشکل اصلی نیست. من این جا که نشسته ام قصدم پاسخ دادن یا توجیه كردن نیست. یک مدلی را تشریح می کنم که به رفع چالش های تولید به طور عام از کوچک تا بزرگ کمک کند. نوع نگاه من به عنوان کسی که در بانک است و می تواند منابع تامین کند برای سرمایه در گردش یا سرمایه ثابت . اما تغییر تکنولوژی مهم است. رویکرد خود صنعت هم مهم است. این که فقط همه مشکلات را از ناحیه نقدینگی بدانیم قابل قبول نیست. من کار صنعتی کرده ام و معتقدم حتماً نقدینگی پایین تاثیرگذار است. اما رویکرد یک واحد صنعتی هم مهم است. اگر صنایع ما در بازار بین الملل حضور داشته باشند دیگر جنس با کیفیت پایین جایی در آن ندارد. چرا صنایع ما نگاه صادراتی ندارند؟ چون تولید جنس بدون کیفیت لازم، روی دستشان می ماند. میدان جهانی برای تولیدکننده مثل فضای المپیک برای یک ورزشکار است که باید کاملاً حرفه ای بود. نگاه صادراتی این را می طلبد که از رفتن به بازار جهانی هراس نداشته باشیم و قواعد حضور و ماندن در بازار جهانی را بدانیم.

بله اما فکر نمی کنید که همه چیز یک شبه حل نمی شود؟

بله من هم قبول دارم. اما اگر یاد بگیریم که قاعده بازی را رعایت کنیم مشکلات حل می شود. چرا همه دوست داریم از بانک وام بگیریم و بعد دنبال راه هایی باشیم که بازپرداخت وام را عقب بیاندازیم؟

احتمالاً به خاطر این نیست که توان بازپرداخت وجود ندارد؟

خب چرا وجود ندارد؟ یا بازار مناسب برای کالای تولیدی نیست یا کیفیت مناسبی ندارد یا محصول سرسری تولید می شود یا اصلاً دنبال دریافت یک وام هستیم و قرار است این وام در جایی دیگر سرمایه گذاری شود که ممکن است بازده هم نداشته باشد. تولید و ارزش افزوده اهمیت دارد. چرا در ایران، برند وجود ندارد که در سطح جهانی حرفی برای گفتن داشته باشد؟

خب قبلا این برندها بوده اما الان ورشکسته و از گردونه خارج شده است

من نمی دانم از کدام برندها صحبت می کنید.

چند برند بزرگ مثل کفش ملی و ... که فعالیت خوبی داشتند و حتی در مقاطعی صادرات به اروپای شرقی هم داشتند.

این ها بزرگ نبود. کفش ملی برند جهانی نبود.خود من یک دوره در کفش ملی بودم. در همان زمان یکی از اولین کارهایی که کردم حضور در نمایشگاه پاریس بود.

از محصولات استقبال شد؟

همین که در این نمایشگاه آن هم پس از ١٠ سال غیبت حضور پیدا کردیم ، یک مقدار استقبال شد. این در سال های اواسط دهه ٦٠ بود. ولی چون محصول ما ٦ یا ٧ سال از نوآوری فناوری روز عقب افتاده بود؛ طبیعی است که به راحتی نمی توانستیم کار را جلو ببریم. اما این یک بحث مهم است که در کار صادرات باقی بمانیم مثلا همین الان محصولات پتروشیمی قابلیت بالای صادراتی داردو این امر بایستی الگو قرار گیرد.

اما اصلاً قابل مقایسه با همسایه های حاشیه حلیج فارس نیست؟

نه من بر خلاف شما معتقدم در پتروشیمی می توان حرف زیادی داشت. ٢٠ میلیارد دلار صادرات پتروشیمی وجود دارد نمی توان گفت که بازیگر مهمی نیستیم. در محصولی مثل متانول استانداردها در سطح جهانی رعایت می شود و حجم تولید در مقیاس جهانی و قابل رقابت با دنیا است. همین کارخانه LAB در اصفهان بیش تر محصولات خود را صادر می کند؛ چون با قواعد بین المللی خود را منطبق کرده است. پس توان تولید باید مطابق استانداردهای بین المللی وجود داشته باشد و جرات حضور در بازار بین المللی را داشته باشیم . عامل رقابت باعث ماندگاری در بازار جهانی است و این هم باید تقویت شود. رقابت پذیری یک پیشینه بزرگ دارد که باید روی آن کار کرد. مهم ترین درسی که از یک صنعتگر خارجی که ٣٥ سال پیش به دفتر من آمد همین بود. آن ها دنبال فروش محصول مواد اولیه به ایران بودند . من خواستم که کمی در مورد راه های موفقیت در صادرات توضیح دهد. دو سه کلمه بیش تر به من نگفت: اول حتماً خریدار را شریک خود بدان، دوم محصولی که تولید می کنید استاندارد و با كیفیت باشد و سوم صبور باش. بازارجهانی دستوری نیست که یک نفر بگوید این قدر باید صادر کنید. حتی بانک ها هم همین طور است. اصلاً مگر ایران در بازار بانک های خارجی سهمی دارند؟ یکسری کار برای بانک های کارگزار ارز انجام می شود و والسلام. به عنوان یک کار بانکی که عنوان بین المللی داشته باشد اصلا سهم بازار زیادی نداریم .

خب در این زمینه اصلاً کاری انجام نشده است و مشکل تحریم ها هست.

موضوع تحریم ها سرجای خود قابل بررسی است. اما اگر هم تحریم ها نبود باز باید پرسید در بانک ها چه وضعیتی داشتیم؟ بانک ها در کشورهای دیگر خدمات می دهند و رقابت می کنند و محصول جدید ارائه می كنند . آیا ما در این زمینه کاری انجام می دهیم؟ خیر. البته تحریم مزید بر علت شده، این در سبک مدیریتی اصلاً قابل قبول نیست. باید به استقبال چالش ها رفت و با نو اوری در بازار حضور پیدا كرد.

بانک یک بنگاه است و باید پول در بیاورد و گردش مالی داشته باشد. هزینه و درآمد باید همخوانی داشته باشد.با این حساب آیا کار یک بانک پرداخت وام است؟

اتفاقا تاکید من بر روی کار حرفه ای به دلیل همین است. مثل محصول استاندارد است که باید تولید شود. در کار بانک ، محصول بانک خدمات آن است. خدمات بانک ممکن است خیلی قابل لمس نباشد. وقتی به کسی وام داده می شود باید رصد شود که این پول به کجا می رود؟ چون این پول مردم است و باید صیانت شود و بانک هم در هر شرایطی در پی این است. اولا اهلیت یک متقاضی تسهیلات باید تایید شود. دوم این که خود پروژه ای که نیاز به وام دارد باید دید توجیه دارد یا نه؟ سوم این که ریسک این پروژه بررسی شود و بسیاری نكات دیگر .بر مبنای این که همه این ها توجیه دارد با نگاه و ابزار علمی بررسی ها انجام می شود و وام پرداخت می شود.

به نظر شما استمهال بدهی دریافت کنندگان وام ، به دلیل همین نکات و مسائلی است که رعایت نمی شود؟

بله و به همین دلیل هم هست که ضرورت دارد مشاوره انجام شود. در واقع با رعایت اصول حرفه ای بازپرداخت وام بیمه می شود.

اما این همان چیزی است که بخش خصوصی از آن به عنوان همکاری نکردن بانک ها نام می برد.

بله این چالش با متقاضی وام وجود دارد و حتماً هم می تواند حل شود. پروژه هایی وجود دارد که چندین بار برای دریافت وام مراجعه کرده اما پرداختی صورت نگرفته و در عوض راهنمایی صورت گرفته که این شرایط باید محقق شود. مثلاً ظرفیت یا نوع محصول عوض شده تا وام هم دریافت شود. بانک باید مطمئن شود که این كالایی که تولید می شود حتماً بازار داشته باشد و فردی که وام دریافت می کند می تواند از پس بازپرداخت وام بر آید. مطالعه بازار یکی از مهم ترین بخش های هر گزارش توجیهی است.

شما می توانید برای یک تولید کننده که برای فرار از ورشکستگی نیاز فوری به پول دارد، این بوروکراسی را ایجاد کنید؟

ما در مورد کسانی صحبت می کنیم که در حال تاسیس یک فعالیت جدید هستند. کسی که مشکل سرمایه در گردش دارد و به لحاظ رکود با مشکل مواجه است فرق می کند. این حرف درست است. اما بانک نباید صرفاً پول را بدهد. وقتی فقط پول پرداخت شود بدون این که صلاحیت و کیفیت یک سرمایه گذار مورد بررسی قرار گیرد ممکن است فرد به جای کار تولید به سمت کار دیگری مثلاً بازار املاک برود که سود بهتری هم شاید داشته باشد. بانک باید نظارت شده وام پرداخت کند. حتی در مورد تولید ممکن است بانک راهنمایی کند که با این ظرفیت دیگر نمی توان کار کرد و باید ظرفیت را تغییر داد. در واقع نقش مشاور و راهنمای بانک پررنگ می شود. وقتی می گوییم خود را باید شریک طرف دانست نه این است که از آن سهمی ببریم . خود را باید از نظر جنبه های عملی ، شریک طرف بدانیم. این یک جور «مهندسی مالی» است كه بانك می تواند برای مشتری خود انجام دهد.

در واقع شما این ساز و کار را به عنوان کار یک بانک می دانید؟

در بانک توسعه ای بله.بانک توسعه ای باید مطمئن شود که صنعتگر کار ماندگاری انجام می دهد. این به تداوم فعالیت واحد تولیدی کمک می کند. یکی از مشکلاتی که وجود دارد تغییر بالای نرخ دلار در برابر ریال است. کسی که قرار است محصول خود را به صورت ریالی بفروشد اما مواد اولیه را به دلار خریداری کند همواره در ریسک است. اگر نگاه صادراتی داشته باشد دلار به دست می آوردو ریسک را کاهش می دهد و کل مجموعه را بیمه می کند. پس باید به تولید برای صادرات حرکت کرد تا به اقتصاد ملی کمک کند.

شرایط بانک از نظر منابع مالی چگونه است؟

حتماً می دانید که بانک های توسعه ای در بیش تر موارد منابعی از مردم دریافت نمی کنند و بیش از ٨٥ درصد منابعی که بانک های توسعه ای دارند دولتی است. یعنی سرمایه شان را دولت تامین می کند. بانک صنعت و معدن هم دولتی است اما شاید حمایتی که باید از سمت دولت باشد عملاً وجود ندارد یعنی در تامین منابع خودمان هم دچار یک چالش بزرگ هستیم. چون دولت به هر دلیلی در شرایطی نیست که بانک را تامین مالی کند. چه به صورت وجوه اداره شده و چه به صورت افزایش سرمایه. الان سرمایه بانک صنعت و معدن در مقایسه با بسیاری از بانک های توسعه ای دنیا به شدت پایین است. با سرمایه محدود که نمی شود بخش تولید را به خوبی حمایت کرد. گرچه تلاش هایی برای استفاده از ابزارهای مختلف برای تامین پول انجام شده اما این کارها کفایت نمی کند. دوم این که بانک های توسعه ای به وی‍‍‍‍‍ژه آن هایی که دولتی هستند به لحاظ مقررات دولتی ، اساسنامه شان را طوری اصلاح كرده اند كه درست مثل بانک خصوصی اداره می شوند و قدرت مانور بالاتری دارند. بیش ترین سرمایه گذاری که باید در بانک انجام شود روی نیروی انسانی است که باید تبدیل به سرمایه انسانی شود. بخشی از این باز می گردد به آموزش.برای اعزام این نیروها به یک کشور دیگر باید دو ماه در صف مجوز و بوروکراسی و ... ماند و آخر کار هم احتمالاً موافقت نشود. این ساده ترین چیزی است که من عرض کردم. انقدر ما درگیر بوروکراسی تحمیلی هستیم که سرعت را پایین می آورد و طبیعی است که دربازار رقابتی نمی توان خوب عمل کند.

اما یک فعال صنعتی که در گوشه ای مشغول کار است نیاز به پول دارد و این وظیفه یک بانک توسعه ای است که نقدینگی آن را تامین کند؟

بله من هم به این موضوع معتقدم و می گویم باید یک راهی برای آن پیدا کنم. همین که به دنبال مهندسی مالی هستیم کمک می کند که راه مشترکی پیدا کنم.

اما هم اکنون نقدینگی زیادی در کشور وجود دارد؛ به نظر شما چگونه می توان این نقدینگی را به سمت تولید هدایت کرد؟

بخش عمده ای از این نقدینگی قفل است و سیال نیست. من فكر می كنم یکی از راه هایی که برای بانک های دولتی وجود دارد افزایش سرمایه است. اما به هر حال برای بانک های دولتی این کار سخت است. هم دولت باید قانع شود و هم مجلس باید قانع شود و این کار بسیار طولانی و فرسایشی است. منابع که نمی تواند از هوا بیاید؟ پول را که نمی توان چاپ کرد؟ خیلی ها می گویند باید بهترین مدیریت منابع را انجام داد. اما منابعی وجود ندارد که بتوان آن را مدیریت کرد. فعال صنعتی را می توان با افزایش قدرت تسهیلات دهی راضی کرد. اما اصلاً منابعی نیست. تعارف که نداریم . بعد از این بحران مالی که در سال ٢٠٠٨ رخ داد نقش دولت های خارجی را ببینید. رقم ها بالای هزاران میلیارد دلار در آمریکا و فرانسه و آلمان به بخش مالی تزریق شد.

شما روش تزریق منابع دولتی به بخش تولید را پیشنهاد می دهید؟

من می گویم دولت وظیفه دارد که وارد این کار شود. بهترین ابزارها برای حمایت از صنعت خود بانک های توسعه ای هستند . درست است که تولیدکنندگان از شرایط وام بانکی راضی نیستند اما کمی بی انصافی است که بانک ها، مقصر همه چیز قلمداد شوند. بانک ها باید هزینه درآمدشان به هم بخورد تا ادامه فعالیت دهند.

اما  دیدگاه هایی وجود دارد که معتقد است تزریق منابع دولتی شرایط ایجاد تورم را تشدید می کند؟

من اقتصاد دان نیستم اما در اداره بنگاه های اقتصادی سابقه مدیریت دارم. باید دانست که پول به کجا می رود. سفته بازی که قرار نیست انجام شود؟ وام که قرار نیست به همین راحتی و بدون بررسی لازم به کسی پرداخت شود؟ بانک توسعه ای بانکی است که باید وام را نظارت شده به تولید بدهد. اگر توان تولیدی کشور اضافه شود حتماً می توان آثار تورمی که ممکن است با تزریق پول ایجاد شود، کاهش داد. اما بالاخره بین رکود و تورم باید یکی را انتخاب کرد. من از ارقام درشت حرف نمی زنم. ١٠ هزار میلیارد تومان رقم زیادی نیست. سه میلیارد دلار می شود. این رقم اگر در طول یک سال به صورت مدیریت شده به صنایع پرداخت شود شرایط تولید قطعا خیلی بهتر می شود. اما نكته دیگر برداشتن قید و بندهای اداری است که توان مدیریتی بانک های دولتی را کاهش داده است . این قید و بندها زاید است. من به شفافیت در کار و پاسخگویی به مردم و سهامداران معتقد هستم. اما تجهیز منابع یک حرفه است و با مقررات دولتی سازگار نیست به نظر بنده " چشم ها را باید شست ، جور دیگر باید دید " نمی توان چرخ های دایره ای شكل را به چرخ هایی به شكل مربع تغییر داد و سپس انتظار حركت روان و با سرعت بالا را داشت . وضع مدیریت و اداره بنگاه های دولتی شبیه وسیله ای با چرخ های مربع شكل است .

در خاتمه باید از همكارانم در بانك صنعت و معدن تشكركنم در شرایط بسیار دشوار ، توانسته اند دستاوردهای بسیار خوبی به هموطنان خود هدیه كنند

 

<###dynamic-0###>

تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به پایگاه خبری نقدینه است.