2
آخرین خبرها
چهارشنبه 16 اسفند 1396


مدتی است اگر در خیابان های تهران که صرافی ها در آنها فعالیت دارند تردد کرده باشید حتما با صفهای طولانی خرید دلار مواجه می شوید.


 صف هایی به طول 200 تا  متر 500  متشکل از کسانی که صبحانه و نهارشان را با یک کیک 1000 تومانی و یک شیرکاکایویی 1500 تومانی به سر می کنند و اگر چیزی باقی بماند برای شام خود تصمیمی می گیرند. شاید در وهله اول به نظر برسد که این افراد برای سفر خارجی خود به دلار احتیاج دارند و برای خرید دلار به صف نشسته ( و نه ایستاده اند چون نای ایستادن ندارند). اما به جرآت می توان گفت آنها هزینه یک سفر بین شهری  را هم ندارند. آنهایی که صدای پرتوانی دارند و خوب فریاد می زنند و البته از توان فیزیکی و قدرت بدنی و در مواقع ضروری امکان فرار برخورداند  در منوچهری  وسبزه میدان زنجیره این چرخه معیوب فروش دلار را تکمیل می کنند.
دیدن این صفهای طولانی آدم را به یاد سالهای سیاه و تاریک 1391 و 1392 می اندازد که مردم برای خرید سکه از نیمه شب پشت در بانکها صف می کشیدند. آن روزها  بانک مرکزی بر اساس کد ملی به هر فرد سکه می فروخت. اما هر روز به خیل خریداران سکه افزوده می شد. آن روزها پنداشته می شد که این افراد برای حفظ ارزش پول خود و سرمایه گذاری در این صفها ایستاده اند و سکه می خرند تا سود کنند.
این روزها صف دلار مجدد تشکیل شده است و خیل عظیمی  از مردمان بیکار این سرزمین به کار خرید دلار گماشته شده اند همانطور که در آن روزهای سیاه به کار خرید سکه گماشته می شدند. آری به کار گماشته می شدند و می شوند. شاید تعجب کنید چرا از این تعبیر استفاده می کنم. چون در کشور عزیز و سرافراز ما به غیر از صرافان خیل عظیمی از افراد بیکار به صورت مقطعی و فصلی در چرخه خرید و فروش دلار به کار گماشته می شوند.
چه کسب و کار پررونقی و چه حجم عظیمی از فعالان و شاغلان در این بازار فعالیت می کنند و بهره مند می شوند. طبیعی است که سوال کنیم چرا چنین است؟ چرا کشور عزیز و سرافراز ما در حجم اشتغال افراد در بازار  فیزیکی ارزهای خارجی رتبه اول را در دنیا دارد و البته فاصله معناداری با تمام کشورهای دنیا دارد. چرا تنها در کشور عزیز و سرافراز ایران باید شاهد باشیم که این حجم از افراد برای خرید و فروش دلار در خدمت مجموعه های  خاص باشند. چرا پادوی  خرید و فروش ارزهای خارجی برای یک عده ای خاص شکل می گیرد؟  
طبیعی است که خرید و فروش غیر رسمی دلار و ارزهای خارجی مانند هر کسب و کار دیگری باید پر رونق بوده و  سود بالایی داشته باشد تا بین افرادی که به کار گماشته شده اند توزیع شود. یک حساب سرانگشتی و بررسی اختلاف قیمت ارز تزریقی به صرافی ها ( که آدم را به یاد معتادهای تزریقی می اندازد که دیگر مواد مخدر برایشا ن نئشگی یا نشئگی نمی آورد و تزریق می کنند) و قیمت ارز در آن طرف خیابان روبروی صرافیها نشان می دهد که اگر چین کسب و کاری شکل نگیرد باید تعجب کرد. اختلاف قیمت ارز تزریقی و ارز در آن طرف تزریقخانه 10 درصد قیمت ارز تزریقی است. اگر فرض کنیم که 20 درصد این اختلاف را به صاحبان کارت ملی و به تعبیر همان پادوها بدهند و به هرفرد 1000 دلار تعلق بگیرد هر فرد بیکار برای  ادامه حیات یکروزه خود  حدودا 95000 تومان  برای چند ساعت کار بدست می آورد. دستمزد یک روز کارگر ساختمانی  و نظافت ساختمان در این ایام 100 هزار تومان است که البته باید با هزار مشقت به دست آید که افرادی که در این صفها می بینید همگی توان انجام چنین کارهایی را ندارند و پادوی خرید ارز برایشان درامد خوبی را به همراه دارد. این افراد  اگر چند سر عائله باشند و هر کدام به کار خرید و فروش ارز مشغول شوند با این کار خرید لباس شب عید بچه ها تامین مالی می شود. اما سهم شیر را چه کسی می برد؟ بله درست حدس زدید. در هر پارت دلالان اصلی که این بار با اجیر کردن خیل عظیم بیکاران سهم شیر می برند روزانه از قبل بکارگیری این افراد روزانه 8 درصد بازدهی کسب می کنند. در دو ماه پر رونق بازار التهابی ارز (بعد از کنترل و نظارت بر خرید و فروش های عمده)  با احتساب 22 روز کاری پر مشقت 352 درصد بازدهی به دست می آورند. اگر این نرخ را سالانه کنیم و با نرخ سود سالانه اوراق قرضه دولتی که تحت عنوان اوراق منفعت مقایسه کنیم خواهیم دید که چه حجم عظیمی از منابع در بازار ارز در حال گردش است و چه نرخ بازدهی نجومی در حال شکل گیری برای سازمان مخوف و مافیایی خرید و فروش ارز ایجاد می شود. نرخ اوراق قرضه دولتی سالانه 20 درصد و در مقاطع شش ماهه پرداخت می شود. اما دلال ارز در 3 روز متوالی خرید و فروش ارز و اجیر کردن بیکاران این سرزمین 24 درصد سود کسب می کند. در 22 روزکاری 176 درصد بدست می آورد. طبیعی است که جناب دلال فریاد برآورد که یکسان سازی نرخ ارز اثرات تورمی به همراه دارد. طبیعی است که  جناب دلال فریاد برآورد که یکسان سازی نرخ ارز و شفافیت در بازار ارز منجر به افزایش قیمت کالاهای اساسی می شود و فشار تورمی به اقشار کم درآمد وارد می شود. من نمی دانم اجر این همه رافت و رقت قلبی که جناب دلال نسبت به این مردم آسیب دیده دارد چگونه و کجا داده خواهد شد؟ واقعا اگر کشور عزیز و سر افرازمان چنین دلالان رقیق القلبی را نداشت چه کسی بار تورم ناشی از شفایت بازار ارز را از دوش مردم این سرزمین بر می داشت.

* استاد دانشگاه و صاحبنظر اقتصادی

<###dynamic-0###>

تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به پایگاه خبری نقدینه است.