به گزارش پایگاه خبری نقدینه، کورش پرویزیان طی یادداشتی در سایت خبری اتاق ایران نوشت:
میتوان گفت قانونگذاری بیش از حد و متمرکز در مورد تکتک نهادهای بازار پول (رویه احتیاطی خرد) سبب شده است که به اندازه کافی به مخاطرات رویه احتیاطی کلان توجه نشود. مقررات و قوانین احتیاطی تا حد زیادی برای اطمینان از انعطافپذیری بانکها به خصوص در شرایط فعلی و با توجه به تنوع بسیار خدمات و ابزارهای مالی کافی نیستند. بطور کلی برای ایجاد یک نظام مالی ایمنتر، شفاف و پاسخگوتر که در خدمت نظام اقتصادی و کل جامعه قرار داشته و بتواند خدمات مؤثر و نیازهای مالی روزمره اقتصادی را که پیشنیاز هرگونه رشد پایدار است تأمین کند مجموعهای از اصلاحات در قوانین و مقررات و شیوههای نظارت باید بهوجود آید.
بحران مشروعیت ریشه و بنیادی قانونی دارد که فعالیت ها و نظارت در شبکه بانکی را با اخلال مواجه کرده است. تقويت توانايي بانكها در جذب تكانههاي ويژة یک بانک يا كل نظام مالي، بخصوص در فعالیتهای تجاری و ابزارهاي مشتقه، وامدهي در حوزه مستغلات و ساختارهاي تأمين مالي كوتاهمدت، كاهش احتمال شكلگيري حبابهاي قيمت داراييها با توسل به محدود كردن بدهيها، بهبود نظام مديريت دروني مخاطرات در بانكها و ايجاد انگيزه در كاركنان آنها در اين زمينه، همچنين نظارتهاي دقيقتر، شامل نظارت بر ريسک در كل نظام مالي، پيشگيري از هجوم به بانكها با حمايت قانونی مؤثرتر از سپردهگذاران در موارد ناكاميهاي بانكي، حصول اطمينان از امكان برچيدن كسب وكار بانكها به شكلي كه آثار آن بر ثبات مالي، سرماية سپردهگذاران و پول مالياتدهندگان محدود باشد و ... مجموعهای از اصلاحاتی است که هم باید در قوانین و هم در مراجع وشیوههای نظارتی ایجاد شود تا ظرفیتهای لازم برای بهبود عملکرد نظام بانکداری کشور بوجود آید.
طی 3 سال گذشته بر اساس تقاضای موجود در هر یک از بخشهای اقتصادی جمعا 1.464.670 میلیارد ریال تسهیلات در بخش کشاورزی، 3.753.941 میلیارد ریال به بخش صنعت و معدن، 3.097.747 میلیارد ریال به بخش مسکن و ساختمان، 4.758.568 به بخش بازرگانی و خدمات و 119.810 میلیارد ریال آن نیز به سایر بخشها تخصیص یافته است. البته در سال 94 به دلیل رکود موجود در بخش مسکن، ساختمان، صنعت، معدن، ظرفیت کم و ناتوانی مالی در بازپرداخت تسهیلات دریافتی بخش کشاورزی، عمده کسب و کارهای فعال به سمت خدمات و بازرگانی سوق داده شده و لذا تسهیلات دریافتی در این بخش نسبت به سایر بخشها رشد بیشتری داشته است.
رقم تسهیلات اعطایی به بخش کشاورزی در سال 1394 تفاوت چشمگیری با این رقم در سالهای 1392 و 1393 دارد. علت این تفاوت چشمگیر را میتوان در افزایش حجم محصولات و فراوردههای کشاورزی وارداتی و بالا رفتن بهای تمام شده این محصولات برای مصرفکنندگان صنعتی و همچنین ناتوانی فعالان این عرصه در بازپرداخت تسهیلات دریافتی پیشین دانست.
تسهیلات اعطایی به بخش صنعت و معدن افت و خیز مثبت و منفی 7 درصدی داشته است که اظهار نظر در خصوص آن را دشوار میکند.
در میان بخشهای اصلی اقتصادی، بخش مسکن و ساختمان متحمل بیشترین نوسان (کاهش) در سال اخیر بوده است. رکود شدیدبازار مسکن و بخشهای اقتصادی وابسته، عدم بازپرداخت تسهیلات اعطایی به این بخش، و در عین حال افزایشی بودن روند رشد قیمت مسکن از جمله علل اصلی کاهش شدید تسهیلات اعطایی به این بخش است.
روند اعطای تسهیلات به بخش بازرگانی و خدمات طی 3 سال اخیر همواره روندی مثبت و رو به رشد بوده است. با توجه به رکود اقتصادی در بخشهای مسکن و ساختمان، و صنعت و معدن به نظر رونق کسب و کار در بخش بازرگانی و خدمات با اقبال بیشتری در مقایسه با سایرین مواجه بوده، لذا تقاضای بیشتری به منظور دریافت تسهیلات از جانب ایم بخش وجود داشته است.
طی 3 سال اخیر روند اعطای تسهیلات به بخشهای متفرقه که عمدتا شامل تسهیلات در بخش صادراتی است روندی منفی و کاهشی بوده است. شاید دلیل بروز این مسئله را بتوان در توان کم این بخشها در ارائه وثائق و تضمینات کافی و کوچک بودن شرکتهای فعال در این عرصه و از سوی دیگر محدودیتهای موجود در عرصه صادرات کالاها و خدمات عنوان کرد.
در شرایط فعلی نظام بانکی کشور نیاز به بازسازی جدی دارد. این بازسازی و بازطراحی هم در موضوع مشروعیت، هم در باب مدیریت و هم در باب ساختار و فعالیتهای شبکه بانکی و همچنین در باب نظارت مورد عنایت قرار گیرد. برای بهبود عملکرد بانکهای کشور در راستای تأمین مالی اقتصاد و محرک بخش واقعی اقتصاد، لازم است مجموعهای از اقدامات اصلاحی بوجود آید که در ادامه به برخی از آنها اشاره خواهم کرد.
1.اصلاح ساختار سرمایهای بانکها
از آنجا که بانكداري شامل مؤلفههايي است كه ذاتاً آن را بيثبات ميسازد، نظیر عدم انطباق سررسيد سپردهها و تسهیلات و ديون، نقدينگي، اتكا به وام، و سایر مخاطرات فراگیر، الزامات احتياطي به عنوان پشتوانه ترازنامة يك بانك كه تا حدي از منابع خود بانك براي تحمل زيانها استفاده شود، از ابزارهاي اصلي در مهار مخاطراتِ ذاتيِ كسب وكار واسطهگري اعتباري است. بر همین اساس در سال 1988 در بازل1 توافق شد كه حداقل 8 درصد از ارزش ترازنامة هر بانك بايد در سرمایه آن بانك موجود باشد و امروزه این استاندارد در نظام بانکی کشور ما نیز پذیرفته شده است.
با اين حال به این دلیل که در کشور ما مقررات و الزامات سرمايهاي با توجه به مخاطرات ويژة هر فعاليت تنظيم نشد، دست بانكها باز گذاشته شده است تا عوايد خود را با به كار انداختن دارایی در فعاليتهاي داراي ريسک و دارای بازده بالاتر به حداكثر برسانند در حاليكه افزايش ريسکپذيري منجر به افزايش ذخيرة احتياطي سرمايه آنها نشده است. در واقع باید مقررات به گونهای اصلاح شود که علاوه بر آنکه بانکها بتوانند نسبت به افزایش سرمایه اقدام کنند، به خصوص در مورد بانکهای دولتی، بانکها ملزم به نگهداری سرمایه مرغوبتر شوند به نحوی که بر اساس استاندارد بازل 3، سرمایه ردیف اول با بهترین کیفیت نقدشوندگی باید سهم قابل ملاحظهای از سرمایه یک بانک را به خود اختصاص داده و علاوه بر این بانکهاملزم شوند درصدی را هم به عنوان حائل احتیاطی نگهداری کنند.
2.پذیرش قواعد جدید حاکم بر مدیریت نقدینگی
قواعد جديد نقدينگي و توجه به نظارت بر نقدينگي، به عنوان مثال توجه به اصول بازل 2008 دربارة «مديريت و نظارت مناسب بر ريسک نقدينگي»، يكي از مؤلفههاي مهم در بسياري از بحرانهاي بانكي است. ضرورت تقويت توانايي بانكها براي مقاومت در دورههاي سخت بدون دسترسي به تأمين مالي بازارو اجتناب از اتكاي بيش از حد به تأمين مالي در بازار كوتاهمدت و تبديل مكرر سررسيدها بديهي است.افزايش انعطافپذيري بانكها در زمینهتنگنای مالی مستلزم پذیرش دو قاعده زیر است:
بانکها باید خود را موظف کنند که داراييهاي نقد كافي براي اجراي تعهدات خود در شرايط كمبود نقدينگي كوتاهمدت داشته باشند.
براي رفع كردن مشكلات تأمين مالي ناشي از ناسازگاري در تاريخ سررسيد ديون و داراييها، بانکها در یک بازه زمانی معقول با يك «نرخ تأمين مالي با ثبات خالص» ملزم به انطباق داراييهاي خود با منابع تأمين مالي با ثبات در سررسيدهاي مناسب شوند.
پذیرش قواعد فوق از یک طرف نیازمند برقراری ثبات در اقتصاد کلان بوده و از طرف دیگر مستلزم این است که بانکها در انتخاب مدلهاي كسب وكار بر اساس منابع تأمين مالي بلندمدت و با ثبات تشويق شوند. شاید این مسئله نیازمند وجود مقرراتی در خصوص تقسیم وظایف یا تخصصی شدن در زمینه فعالیت آنها باشد.
3.ایجاد شفافيتو ارتقای كيفيت دادههاي ارزيابي ريسک
حسابهاي مالي بانكها ابزار مهمي براي نشان دادن شرح حال دقيقي از وضعيت اقتصادي بانك به مديران، سرمايهگذاران و ناظران و قادر كردن آنان به شناسايي مخاطرات است. بر این اساس قواعد حسابداري جديد بينالمللي به درستي تنظيم شده و تا به حال بهبودهايي - مثلاً در زمينة يكپارچهسازي حسابها - پديد آمده است که اين بهبودها بايد ادامه يافته و در زمان مناسب تكميل شود. همچنین حسابرسيهاي مطلوب به عنوان جزء تفكيكناپذیری از گزارشدهي مالي بانكها باید اجرا گردد تا اطمينان حاصل شود اظهارنامههاي مالي ميتواند مورد استفادة مطلوب مديران و ناظران قرار گيرد.
متأسفانه الزامات متناسب با شرايط بازار در قواعد حسابداري موجود را ميتوان ريشة گرايشهاي ادواري در بانکها دانست كه خود ناشي از بيثباتي در سودآوري نهادهاي مالي و كفايت سرماية آنهاست.
4.سازماندهي شركتي و جبران خدمات
هرچند الزامات احتياطي دربارة سرمايه، نرخ اتكا به وامها يا نقدينگي ميتواند بر انعطافپذيري بانكها در ایجاد شرایط بحرانی اثر بگذارد ولي صرفاً مكمل عملكرد فعال و محتاطانة مديريت مخاطرات در خود بانكهاست. هر چند پيشگيري از ناكاميها بايد در صدر دغدغههاي بانك و سهامداران آن قرار بگيرد، ولی عمده بحرانهاي بانكي در سراسر دنیا طی سالهاي گذشته نشانة بيكفايتي نظام سازماندهي بانكها در هدايت كردن كاركنان و مديران در راستاي منافع بانك بوده و مخاطراتي را آشكار ميكند كه به درستي اداره و مهار نشدند.
دو مورد اصلاحات مهم با هدف اجتناب از ريسکپذيري افراطي مؤسسات اعتباري باید پذیرفته شود:
براي اطمينان يافتن از همسويي انگيزههاي كاركنان و مديران با منافع بلندمدت بانك و دوري كردن از ريسکپذيري بيش از حد، بانكها باید ملزم شوند که سياستهاي پاداشدهي خود را با توجه به اجتناب از ريسکپذيري بيش از حد تنظيم كنند.
بر این اساس باید بخش بزرگي از جبران خدمات و پاداشهاي غيرثابت به شكل سهام يا ابزارهاي شبيه به سهام تعيين شده و بخش دیگر جبران خدمات و پاداشهاي متغير به شكل تأخيري در بازة بلندمدت پرداخت شوند.
5.نظارت بر ريسک نظاميافته
نظارت بر بانك - در كنار مديريت ريسک درون بانك - براي شناسايي سيماي ريسک هر بانك و مداخله كردن در صورتي كه مديران بانك اقدام مناسبي به منظور كاهش مخاطرات هنگفت انجام ندهند، ضروري به نظر ميرسد. علاوه بر این براي اطمينان از آنكه تعامل بين سيماي ريسک هر بانك و ريسک در كل نظام مالي و اقتصادي، در نظارت و قانونگذاري بانكي در نظر گرفته ميشود، باید «نهادی برای پایش ريسک نظام يافتة در سطح ملی» بوجود آید كه مسؤول هشدار زودهنگام و توصيه در زمينة شكلگيري ريسک نظاميافته باشد.
نظارت احتياطي كلان حوزهاي تازه شكل گرفته است و ما را مطمئن ميكند كه مخاطرات نظام يافته با واكنش نظارتي مناسب روبرو خواهند شد. با اين حال شناسايي زودهنگام و ارزيابي دقيقِ مخاطرات نظاميافته همواره يك اقدام چالش برانگيز است که به همكاري تنگاتنگ بين نظارت احتياطي خرد و كلان نياز دارد.