روزگاری نه چندان دور بانکها معتمد محل بودند. کارمندبانک اعتبار و آبرویی داشت.کاسبان به احترامش کلاه از سر برمی داشتند .حرفشان در مشورت کلام اخربود.وبه خواستگاریش بی بروبرگرد جواب بله می دادند….
روزگاری نه چندان دور بانکها معتمد محل بودند. کارمندبانک اعتبار و آبرویی داشت.کاسبان به احترامش کلاه از سر برمی داشتند .حرفشان در مشورت کلام اخربود.وبه خواستگاریش بی بروبرگرد جواب بله می دادند….
به گزارش پایگاه خبری نقدینه، روزگاری گذشت. نه چندان طولانی.مشکلات تمام کشور به گردن جیب خالی دولت افتاد. جیبی که در اثرتحریم ها ،ندانم کاری ها و سو مدیریت ها چنان خالی شد که انگارهیچگاه پر نبوده است…و چنین بود که به دنبال یک جیب ویک کیسه پر از پول می گشتند و بانک که نامش با پول و اسکناس و ارز و …غیره همراه و هم معنی است بهترین مقصود خواهد بود…وچنین بود که همه نگاههامتوجه بانکها شد که باید نجات بخش تمام ارکان و افراد ریزو درشت می شد. ولی توان بانک ها محدود و آرزوهای وام خواهان طولانی!!!
وقتی که بانکها نتوانستند مشکل گشا باشند به سیبل تهمت و افترا تبدیل شدند وچنین وانمود کردند که همه مشکلات زیر سر بانکهاست وکار تاجایی پیش رفت که کم مانده بود بعد از هر نماز و هر تکبیر عبارت(مرگ بر بانک ها) نیز جاری شود!!
دراین میان کارکنان بانک ها بیش از همه دم دست بودند و در دسترس… همه کاسه کوزه ها را روی سر آنان شکستند. معتمد و معتبر چند لحظه پیش ربا خوار خوانده شد…و کسی دم برنیاورد . این تهمت بزرگ و این افترا و بهتان رادر حالی که خود ازمومن ترین ومتدین ترین اقشارجامعه بودند با خون جگر تحمل کردند و دم برنیاوردند.
از کارمندبانک صالح تر، پاکتر و کاراتر پیدا نمی کنیم و حال کمر به تخریب او بسته ایم. اوکه در یکی از سخت ترین مشاغل کار میکند. تعطیل و غیرتعطیل نمی شناسد. عید و عزا برایش معنا ندارد.باکمترین حقوق کارمی کند.از انواع مزایای اشتغال محروم است ودر حالی که درانبار پول کار می کند یک ریال را به دیده ناپاک نمی نگرد و حتی خیال تخطی به ذهنش خطور نمی کند.همه کارکنان حتی خدمتگزاران خانگی هم غیراز حقوق ثابت مزایای دیگری هم دارندو کارمندان بانکها تنها از تسهیلات اندکی برای بستن سوراخ سمبه های زندگی و پرکردن چاله چوله های زندگی بهره می بردند که با صداقت کامل به بانک برمی گردانند حتی بدون یک قسط تاخیری!! که آن هم با حسادت برخی مواجه شده و قطع شده است.
این نکته را فراموش نکنیم باغبانی که حق خوردن یک میوه نداشته باشد باچه روحیه ای به باغ وباغبانی خواهد پرداخت. با دست خود یکی از سالم ترین اقشار جامعه را دچار مخاطره کرده ایم بازسازی آن: رنج ،محنت ، زمان وانرژی وافری لازم خواهد داشت؟!!…آیا قادر خواهیم بود که اب رفته را به جوی باز گردانیم؟ خراب کردن آسان است سازندگی رابیاموزیم.
*کارشناس بانکی