این اتفاق نمونهای بارز از دخالت رگولاتور در بخش اجرایی و عملیاتی است که ما آن را در بازار پول مشاهده کردیم. در بازار سرمایه نیز، قانونگذار باید بر جنبههای نظارتی، کنترل و نظارت تمرکز کند. سازمان بورس دارای دو بازوی مهم یعنی صندوق توسعه بازار و صندوق تثبیت بازار است که منابع آنها از محلهای مشخص تامین میشود. آنها میتوانند به عنوان بازیگر و حمایتگر، در بورس فعالیت کنند.
اما خود سازمان بورس، همانطور که بارها تأکید شده، نباید درگیر معاملات یا فعالیتهای اجرایی شود. ورود مستقیم سازمان به عرصه خرید و فروش، میتواند تعارض منافع ایجاد کند و استقلال نهادی آن را زیر سؤال ببرد.
رگولاتور بازار سرمایه نیاز به تعامل و همکاری بیشتر با سایر نهادهای اقتصادی و حاکمیتی دارد. این تعامل میتواند شامل تبادل نظر، ارتباطات و حتی تقاضاهای فنی باشد تا هماهنگی لازم ایجاد شود.
برای مثال، طبق قانون، دو مهمان دائمی خارج از هیأت دولت در جلسات آن شرکت میکنند: یکی رئیس کل بانک مرکزی و دیگری شهردار تهران. این حضور اجازه میدهد تا نقطه نظرات فنی و کارشناسی رئیس کل بانک مرکزی در تصمیمگیریهای هیأت دولت دخیل شود.
حال، با توجه به جایگاه ویژه بازار سرمایه در اقتصاد ملی و افزایش چشمگیر تعداد سهامداران، به نظر میرسد که جای خالی رئیس سازمان بورس در این جمع بیش از هر زمان دیگری احساس میشود
اما در مقابل، با توجه به اینکه بورس ما در گذشته حدود دو میلیون کد فعال داشت و امروز بیش از ۶۰ میلیون کد سهامداری داریم که بخش قابل توجهی از آنها فعال هستند، تصمیماتی که در وزارتخانههای مختلف گرفته میشود، میتواند تاثیرات گستردهای بر بازار سرمایه داشته باشد. برای نمونه، تصمیمگیری در خصوص نرخ خوراک در سالهای گذشته، که در وزارتخانههایی مانند وزارت صنعت، معدن و تجارت، وزارت اقتصاد و خود بانک مرکزی اتخاذ شد، نشاندهنده این است که سیاستهای پولی برای کنترل تورم، هرچند ضروری، ممکن است اثرات جانبی بر بنگاههای اقتصادی داشته باشد. یا سیاستهای پولی که با هدف کنترل تورم اجرا میشوند، هرچند ضروری هستند، اما میتوانند تبعات سنگینی برای شرکتهای بورسی داشته باشند. تداوم چنین سیاستهایی میتواند بسیاری از بنگاهها را به آستانه ورشکستگی برساند.
بنابراین، پیشنهاد میکنم که تعامل بیشتر یا حتی تلاش برای قانونی کردن حضور رئیس سازمان بورس به عنوان نماینده و عضو دائمی در هیأت دولت پیگیری شود. این اقدام میتواند در حل مسائل بسیار موثر باشد.
علاوه بر این، به جای اینکه از بورس بخواهیم پول بیاورد یا حمایت کند - که معنای حمایت میتواند تنظیم قوانین حتی کوتاهمدت یا دستورالعملهای درست برای منابع باشد - باید بر تقویت ابزارهای موجود تمرکز کنیم. در نهایت، غیرفعال بودن ظاهری نباید مانع گزارشگری و اطلاعرسانی لازم شود، زیرا این اقدامات میتواند سهامداران را دلگرم کند که تلاشها در حال انجام است و نتایج متناسب با انتظارات خواهد بود، انشاءالله.
سازمان بورس نقش بازیگر ندارد؛ این مانند آن است که در زمین فوتبال، سازمان لیگ یا فدراسیون فوتبال خود وارد بازی شود. اگر داور خود وارد بازی شود، دیگر نمیتوان انتظار عدالت، بیطرفی و نظم را داشت. سازمان بورس نیز باید به دور از هیجانهای کوتاهمدت بازار، بر وظیفه ذاتی خود یعنی رگولاتوری و نظارت تمرکز کند. اگر قرار باشد سازمان وارد خریدوفروش سهام شود، پرسشهای جدی مطرح خواهد شد: با چه منابعی؟ تا چه اندازه؟ و در چه شرایطی؟ چنین وضعیتی نهتنها قابل مدیریت نیست، بلکه میتواند اعتماد عمومی را خدشهدار کندسازمان بورس نباید در بخش اجرایی دخیل باشد. نظر جدی من این است که سازمان بورس باید بر بخش نظارتی، رگولاتوری، تنظیم مقررات و هرگونه مطلبی که به شفافیت، کارایی و کدگذاری معاملات روزانه کمک کند، تمرکز نماید.
اگر سازمان بورس وارد بازار شود، چه کاری میتواند انجام دهد؟ آیا سهم بخرد؟ با چه پولی؟ سازمان که بودجه یا درآمد مستمری برای این کار ندارد. این مسئولیت بر عهده صندوق توسعه بازار گذاشته شده است.
در واقع، ورود سازمان بورس به بازار نه تنها منطقی نیست، بلکه میتواند تعارض منافع ایجاد کند و اعتماد عمومی را خدشهدار سازد. به جای آن، باید بر تقویت صندوقهای حمایتی تمرکز کرد تا در مواقع بحران، بدون دخالت مستقیم رگولاتور، بازار تثبیت شود.
-
جواد عشقینژاد - کارشناس بازار سرمایه
-
شماره ۶۰۷ هفته نامه اطلاعات بورس