دولت می تواند در کنترل و مدیریت عرضه و تقاضا و نیز توسعه بخشهای مختلف اقتصاد از سیاستهای مالیاتی بهره گیرد. کاربرد دیگر مالیات بهبود گردش مالی و توزیع درآمد در جامعه است و می توانیم از آن به عنوان ابزاری برای گسترش عدالت در جامعه و مبارزه با فساد استفاده نماییم. لذا می توان گفت که مالیات سالم ترین و بهترین راه برای اداره کشور می باشد و در این امر تردیدی وجود ندارد. از این رو وجود یک نظام مالیاتی کارآمد، از ضروریات است.
اشاره اجمالی به دلایل اقتصادی که پیشتر عنوان شد، وافی به منظور است اما مساله مالیات تنها یک مساله اقتصادی نیست بلکه ابعاد اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی دارد. نباید فراموش کرد که مالیات، نوعی بدهی است که باید ادا شود. مالیات، مشارکت در تامین هزینه های عمومی کشور است و با توجه به اینکه نظام اسلامی بهصورت عام به ارائه خدمت به همه مردم میپردازد، افرادی که از پرداخت مالیات سرباز می زنند، در حقیقت در حق دیگر افراد جامعه که مالیات خود را به شکل قانونی و صحیح پرداخت می کنند، اجحاف می کنند. در جوامع مترقی و توسعه یافته، شهروندان، خود را متعهد و ملزم به پرداخت مالیات می دانند چرا که می دانند مالیات ایشان، در نهایت صرف تامین امکانات رفاهی خود آنان خواهد شد. چنانچه فردی از جامعه به هر نحو، خدمتی را از دولت دریافت کند، موظف است، بهای خدمت دریافت شده را که همان مالیات است، پرداخت نماید و این همان دینی است که بر عهده شخص باقی میماند تا هزینه انجام خدمت را بپردازد.
پرداخت مالیات از طرف مودیان مالیاتی یکی از مهمترین وظایفی است که شهروندان میتوانند در راستای تأمین منابع مالی جهت ارائه رفاه جامعه انجام دهند. پذیرش مسئولیت پرداخت مالیاتی و اعتقاد به مسئولیت پذیری اجتماعی منجر به پایبندی به قوانین و مقررات مالیاتی و عدم تلاش برای فرار و اجتناب مالیاتی میگردد.
پیامدها و آثار فرار مالیاتی بسیار وسیع است. فرار مالیاتی منابع دولت را کاهش می دهد. درنتیجه، دولت در تخصیص سرمایه گذاری های لازم، با کمبود مواجه خواهد شد. وظایف ومسئولیت های کلانی از دولت انتظار می رود در حالی که منابع لازم برای عمل به آنها وجود ندارد. همچنین این امکان وجود دارد که فرار مالیاتی، باعث نارسایی در توزیع عادلانه درآمد و انباشت ثروت برای گروه های خاص شده و درنتیجه منجر به افزایش تنش های سیاسی و اجتماعی شود.گروهی که برخوردار هستند و به منابع دسترسی دارند هرروز غنی تر وقوی تر می شوند و در مقابل گروهها واقشاری که از این منابع استفاده نمی کنند هر روز عرصه های بیشتری را از دست بدهند.این مسئله بر تصور شهروندان از عدالت اجتماعی تاثیر می گذارد.
دولتها خود را موظف به ارائه خدمات در حوزه های عمرانی از جمله ساختن جاده ها و بازسازی آنها، سدسازی و ساخت نیروگاه ها و شبکه های آبی، ایجاد اماکن تفریحی از جمله پارک ها و حفظ و نگهداری آنها و غیره می داند و به ارائه خدمات وسیعی در حوزه آموزش و پرورش، بهداشت و درمان از جمله اجرای طرح تحول سلامت به منظور بهره مندی هر چه بیشتر اقشار ضعیف جامعه از امکانات درمانی رایگان و دیگر خدمات مبادرت می ورزد و طبیعتا در طی این مسیر به منابع مالی به منظور پشتیبانی و تامین هزینه های ناشی از آن نیازمند است که تامین این منابع مالی و اختصاص آن به ارائه خدمات، از طریق دریافت مالیات از سوی مردم امکان پذیر است.
پرداخت مالیات در چارچوب یک نظام مالیاتی منصف و مطلوب از جمله مصادیق بلوغ فرهنگی ملت و دولتی است که عزم خود را برای گام نهادن در مسیر رشد و تعالی جزم نموده است. امروزه تقریبا در همه جای دنیا، شهروندان جوامع مختلف می دانند که چرا مالیات پرداخت می کنند و پذیرفته اند که اگر در زندگی روزمره خود خدمتی دریافت می کنند، باید هزینه اش را به طور مستقیم یا غیرمستقیم پرداخت نمایند. از این رو در ازای خدماتی که دریافت می کنند، مالیات خود را آگاهانه و با میل و رغبت پرداخت می کنند و به همین دلیل آگاهی از نحوه مصرف و توزیع اینگونه درآمدها از اهمیت خاصی برخوردار است.
پرداخت مالیات، نه تنها در حیطه مسئولیت ها و تعهد به قوانین قرار دارد بلکه اساسا ارزشی است که انجام آن در حوزه اصول و باورهای اخلاقی مربوط به یک ملت جای می گیرد. حتی در ساده ترین و ابتدایی ترین صورت رعایت ارزش ها و آداب اخلاقی، انسان ها در برابر دریافت خدمتی از سوی دیگر افراد، درصدد تقدیر و تشکر برآمده و به نوعی آن خدمت را جبران می کنند.
عدالت مفهومی اساسی در حقوق انسانی است.عدالت ایجاد رابطه ای خاص میان اهداف متعالی انسانی و نوع زندگی انسان ها مانند رفاه وبهره برداری از مواهب جامعه چون ثروت ومنزلت است. همچنین عدالت محور وهدف بسیاری از کنشهای کلان اجتماعی و سیاسی است. این مفهوم پیچیده، ابعاد ،مصداق هاوشیوه های تحقق آن در جامعه همواره مورد توجه متفکران وکنشگران اقتصادی، اجتماعی وسیاسی بوده است.با نگاهی به نظریات مرتبط با عدالت اجتماعی می توان فهمید که در نقش وجایگاه دولت در تامین عدالت اجتماعی اشتراک نظر وجود دارد و مالیات تقریبا به عنوان یکی از ابزارهای تحقق عدالت اجتماعی پذیرفته شده است، هر چند در روش ها وشیوه ها تفاوت نظر وجود دارد. مالیات نیز یکی از ابزارهای تامین عدالت اجتماعی است و نقش آن نیز انکارناپذیر است. اگر در گذشته اقشار خاصی از جامعه مالیات پرداخت می کردند امروزه همه شهروندان از رهگذر مالیات بر ارزش افزوده مالیات پرداخت می کنند ودر راه تحقق عدالت اجتماعی مشارکت دارند.
از طرف دیگر بهبود نظام مالیاتی و افزایش کارآیی و اثربخشی آن راهکارهای متعددی دارد و مسألهای چندبعدی است و عمدتا ترکیبی از راهکارهای قانونی، فنی و اقتصادی برای بهبود عملکرد سیستمهای مالیاتی بهکار گرفته میشوند، اما اولین قدم در این راه تمایل مودیان به پرداخت مالیات است که اساسا فعالیتی با ماهیت اجتماعی و سیاسی است. مودیان منفعت کوتاهمدتی (مبلغ مالیات) را به قصد کسب منفعتی درازمدت (خیر جمعی، رفاه عمومی و ...) هزینه میکنند. انجام این کنش، ماهیتا اجتماعی و سیاسی است و از عوامل مختلفی مانند اعتماد عمومی، برداشت و احساس مودیان از میزان تحقق عدالت در جامعه، میزان رعایت عدالت در بین مودیان، نحوه برخورد سازمان مالیاتی با مودیان، ادراک مودیان درباره میزان فساد، درک قوانین و مقررات تاثیر می پذیرد.
* عضو هیات علمی دانشگاه و شورای پژوهشی سازمان امورمالیاتی