2
آخرین خبرها
سه شنبه 10 بهمن 1396


یک کارآفرین دو پروسه‌ مهم کشف و بهره‌برداری از فرصت‌ها را تجربه می‌کند در هر دو فرآیند، ویژگی‌های شخصیتی کارآفرین (عوامل روانشناختی) و یک سری از قابلیت‌های او برای شروع ریسکی جدید (عوامل غیرروانشناختی) دخالت دارند.


در این قسمت به برخی از عوامل موثر بر بهره برداری از فرصت‌های کارآفرینی اشاره می شود.
رشد جمعيت:
نرخ رشد جمعيت مي­ تواند در ايجاد كارآفريني نقش داشته باشد، به طوریکه كشورهاي با تجربه رشد جمعيتي به نسبت كشورهاي بدون رشد جمعيت سهم بيشتري از نيروي كار مورد نياز براي كارآفريني را دارند. هر چند تغييرات جمعيتي به طور غيرمستقيم عاملي موثر بر سطح كارآفريني است:
1. يك ملت با تجربه ميزان مهاجرت بالا براي كارآفريني مستعدتر خواهد بود.
2. رشد جمعيت بر سطح دستمزدها اثر مي­ گذارد بنابراين باعث پايين آمدن هزينه­هاي لازم براي شروع يك كار مي­شود همين امر مي­تواند انتخاب كارآفريني را جذاب­ تر كند.
3.رشد جمعيت بر افزايش تقاضا براي كالاهاي مصرفي تاثير گذاشته كه خود باعث افزايش فرصت بازار براي محصولات و خدمات جديد مي­ شود.
 
تراكم جمعيت و ميزان شهرنشيني
يك محيط شهري سالم منافع زيادي براي توسعه كارآفريني دارد و به خصوص رشد بالاي نوآوري و نوع تكنولوژي بالا شرايط ايجاد كارآفريني را فراهم مي ­سازد. وجود دانشگاه­ ها و مراكز تحقيقاتي، رشد تكنولوژي و پيشرفت نوآوري و به همان ميزان فراهم بودن سرمایه و نيروي كار آموزش ديده را تقويت مي­ كند. مناطقي كه تراكم جمعيتي بالا دارند بازاري دلخواه براي مشاغل هستند.
در مقايسه با محيط­هاي شهري، نواحي غیر شهری مشكلاتي براي جذب منابع انساني و مالي به منظور حمايت از رشد بالاي كارآفريني دارند، اگرچه با پيدايش مهارت بيشتر و توسعه تكنولوژي اطلاعات و ارتباطات ارزان تر با مرور زمان فاصله بين محيط اطراف و مركز كاهش يافته است.
زيربناي آموزشي:
زيربناي آموزشي مي­ تواند بر بهره برداري از فرصت ها در دو سطح تحليلي اثر بگذارد:
1. زيربناي آموزشي بر شكل كارآفريني اثر مي­گذارد به عنوان مثال افراد با سطح بالاي آموزشي در سطوح بالا و قوي كارآفريني مي­ كنند در مقابل افراد با سطح آموزشي پايين بيشتر براي امرار معاش از كارآفريني جايگزين استفاده مي­كنند.
2. سطح آموزشي و استعداد بالقوه كارآفرينی بر چگونگي نگاه او به منابع موجود نيز اثر مي­گذارد. تجربه ثابت كرده كه سطح پايين آموزش، احتمال توجه كمتر كارآفرين به امتياز يارانه گرفتن از دولت و كمك­هاي غيردولتي را باعث شده است. بررسي­ها نشان داده كه آموزش در ديگر سطوح به صورت مستقيم و غيرمستقيم بر بهره برداري از فرصت اثر مي­گذارد.
در روش مستقيم دانشگاه ­ها از جمله مراكزي هستند كه زمينه ساز براي توسعه تكنولوژي جديد مي­ شوند، تحقيقات و اطلاعات، شبكه دانش كه مكمل المان­ هاي جديد است.
عوامل فرهنگي:
اقدامات كارآفرينانه نه تنها با علم اقتصاد، سياست و صنايع تعريف مي­شود بلكه با كلمات كليدي و ملاحضات فرهنگي نیز بيان مي­شوند: شامل برنامه­اي جامع براي انتقال دانش، توليدات، آموزش، ابتكارات، ارزش­ها و رفتارها مي­باشد. ديويدسون سال 1995 پذيرش اجتماعي، مالكيت مشاغل، شكست و ورشكستگي را به عنوان مهم ترین عوامل فرهنگی موثر بر رفتار کارآفرینانه می داند.
سنخ شناسی فرصت های کارآفرینانه
ونکت در سال 1997 فرصت های کارآفرینانه را این گونه تعریف می‌کند:
« فرصت های کارآفرینانه از مجموعه ای ایده ها، باورها و اقدامات و کنش‌هایی تشکیل شده است که خلق کالاها و خدمات آینده را در غیاب بازارهای موجود برای آنها امکان پذیر می سازد.»
این تعریف نشان می دهد که فرصت های کارآفرینانه new idea را به market تبدیل می کند.
پس فرصت های کارآفرینانه شامل :
۱-ایده ها و ابداعات جدید است که ممکن است موجب دستیابی به یک یا چند هدف اقتصادی شوند.
۲-باور داشتن به اینکه دستیابی به هدف همراه با ارزش مساعد و مطلوب است.
۳-انجام اقدامات و کنش‌هایی که باعث خلق و تحقق اهداف می‌شوند. این تحقق از طریق موجودیت های اقتصادی جدید صورت می گیرد. ( کالا و خدمات، شرکت، بازار و نهاد).
براین اساس فرصت هایی کارآفرینانه در سه دسته قرار می گیرند:
1.  تشخیص فرصت :
اگر منبع تقاضا و عرضه هر دو موجود باشد آنگاه فرصت ها باید (از سوی کارآفرین) تشخیص داده شوند و بین تقاضا و عرضه هماهنگی ایجاد شود. در این حالت تمرکز بر بازارهای موجود است.
2.  کشف فرصت:
اگر تنها یکی از طرف های عرضه و یا تقاضا موجود باشد (و طرف دیگر موجود نباشد)، آنگاه فرصت‌های کارآفرینانه می بایست (توسط کارآفرین) کشف شوند تا هماهنگی بین عرضه و تقاضا تحقق یابد. در این حالت بازارها موجود اما پنهان هستند. مثل درمان برای بیماری‌ها که تقاضا وجود دارد اما عرضه باید کشف شود و یا کاربرد کامپیوتر در زندگی شخصی که عرضه وجود دارد و نیاز به کشف تقاضا دارد.
3. خلق فرصت:
زمانی که نه تقاضا وجود دارد و نه عرضه، آنگاه باید یکی از این دو (از سوی کارآفرین)خلق شود و ابداعات متعدد اقتصادی در بازار ایجاد شود تا فرصت محقق شود. در این حالت هیچ گونه احتمالی در بازار وجود ندارد و تمرکز بر خلق بازارهای جدید است.
پژوهشگران فرآيند تشخيص فرصت را حداقل تا اندازه اي تحت کنترل کارآفرين توصيف کرده اند. آنها بيان مي‌کنند که به منظور تشخيص توان بالقوه يک فرصت ميزان قابل ملاحظه اي آمادگي لازم است. و اين سطح آمادگي است که باعث مي شود تنها افراد بخصوصی (کارآفرینان) فرصت ها را تشخيص دهند. مطابق مدل آنها ترکيبي از عوامل شامل عوامل غير قابل کنترل (شامل عوامل فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و شخصيت) و عوامل کنترل شده (هوشياري کارآفرینانه یا شم اقتصادی، انتخاب شغل، مطالعه، کسب و کار چند شغلي و سبک زندگي) بر توان يک کارآفرين بالقوه براي تشخيص فرصت تاثير مي گذارد.
*دانشجوی کارشناسی ارشد کارآفرینی دانشگاه تهران
 

<###dynamic-0###>

تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به پایگاه خبری نقدینه است.