به گزارش پایگاه خبری نقدینه، بیژن صادق افزود: البته در سالهای اخیر با راهاندازی سامانه سنهاب، گام مهمی در این راستا برداشته شده است که با تکمیل و نهایی کردن آن میتوان به ایفای نقش کامل نهاد ناظر امیدوار بود.
مشروح گفت و گو با بیژن صادق، مدیرعامل بیمه دانا را در زمینه توانگری مالی می خوانید:
به نظر شما اگر بخواهیم در تعریف سیستم، شاخص و مدل توانگری مالی- آن گونه که در مقررات و آئیننامهها آمده است- تجدید نظر کنیم به چه جنبه ها و یا معیارهایی باید بیشتر توجه کنیم و چرا؟
نخست باید تاکید کنم، همین که صنعت بیمه دارای یک آییننامه منسجم توانگری مالیاست و شرکتها از زیر ذرهبین نهاد ناظر میگذرند، از زحمات بیمه مرکزی و شورای عالی بیمه بوده و جای خوشوقتی دارد.
این آییننامه همچنین دارای برخی نقاط ضعف است که یکی از عمدهترین مواردی که میتوان به آن اشاره کرد این است که در مدل موجود تمام ریسکهاي شرکت های بیمه منعکس نمیشود. به عنوان مثال، برخی از ریسکهاي عملیاتی و برخی دیگر از ریسکهاي اصلی در مدل لحاظ نشدهاند. همچنین به نظر میرسد که تمام شاخصهای مورد نیاز جهت ارزیابی ریسکها در مدل مذکور لحاظ نشده است. به عنوان مثال در ارزیابی ریسک بازار که تاثيرقابل ملاحظهاي نیز بر تداوم فعاليت موسسه مالي دارد، تنها به دو شاخص سهام و املاک و مستغلات بها داده شده است و نرخ بهره و نرخ ارز که از مهمترین فاکتورهای ارزیابی ریسک بازار است. در محاسبات توانگری به طور مستقیم نادیده گرفته شدهاند و ضریبی به آنها تخصیص داده نشده ، در حالی که دارای تاثیر غیرقابل انکاری بر عواید ناشی از سرمایهگذاری شرکتهای بیمه است.
همچنین سیستم مذکور مبتنی بر فاکتورهاي ثابت ریسک است. اساسا این ویژگی، نقص محسوب نمیشود. اما چنانچه مقادیر فاکتورها با تاخیر زیاد به روز شوند، این ویژگی یک نقص مهم تلقی میشود. در سیستم موجود، فاکتورهاي ثابت نماینده ریسک هستند. در عمل ریسک طی زمان ثابت نیست و یک متغیر وابسته به زمان است.
همچنین فاکتورها (ضرایب ریسک) براي همه شرکتها یکسان هستند یعنی امکان اندازهگیري ریسک با استفاده از مدلهاي داخلی در سیستم تعبیه نشده است.
نکته آخر اینکه ارزش سرمایه برند نیز نادیده انگاشته شده است. با وجود اینکه يك الگوي استاندارد براي محاسبه ارزش نام تجاري وجود ندارد و درك ميزان ارزش آن مشكل است، اما معیارهای مالی، ارزش پولی یک برند را از طریق پارامترهای متعددی اندازهگیری میکند که عبارتنداز: سهام بازار، اضافه ارزشی که یک برند تعیین میکند، تواناییهای تولید سود سهام یک برند، ارزش معاملات، ارزش مادامالعمر یک برند و نرخی (میزانی) که برند با آن نرخ رشد را تثبیت میکند. این سنجشها به شرکت کمک میکند ارزش مالی صحیح و دقیق سرمایه برند را تخمین بزند. بنابراین به نظر میرسد اعمال این متغیر به نحوی در فرمول محاسبه توانگری مالی موسسات بیمهای ایران نقش بسیار موثری در تعیین هرچه دقیقتر و عادلانهتر این میزان و نیز افزایش سطح آگاهی مردم از این مشخصه در بین شرکتهای مختلف بیمهای ـ به عنوان معيار اصلي انتخاب بيمهگر خود ـ دارد.
آیا به نظر شما در شرایط فعلی نهاد ناظر از ابزار های لازم از جمله سایر مقررات مرتبط جهت نظارت بر توانگری مالی شرکت ها برخوردار است؟
عدم شکلگیری مقررات در سیستمهای مکمل سیستم توانگری یکی از عمدهترین مشکلات در این راستا بوده و سیستم توانگري از سوي سیستم هاي مکمل ازجمله سیستم افشاي اطلاعات، سیستم گزارشگري در مورد ابعاد حاکمیت شرکتی، سیستم کنترلهاي داخلی، سیستم ارزیابی و مدیریت ریسک در شرکت ها، مدیریت دارایی ها و بدهی ها، گزارش مدیریت و سایر سیستم هاي مکمل حمایت نمی شود.به عنوان مثال، لازمه نظارت بر توانگري مالی، وجود مدیریت کارآمد سیستم کنترل ریسک در شرکتهاي بیمه است که در این رابطه مقررات جدي وجود ندارد و شرکتهاي بیمه در کشور نیز هنوز اهمیت و ضرورت حیاتی آنرا احساس نکرده اند. البته در سالهای اخیر با راهاندازی سامانه سنهاب، گام مهمی در این راستا برداشته شده است که با تکمیل و نهایی کردن آن میتوان به ایفای نقش کامل نهاد ناظر امیدوار بود.
به نظر شما نقش اکچوئری در توانمندسازی مدیران در ایفای وظایفشان کدام است و آیا در شرکتهای بیمه کشور به اندازه کافی به این نقش توجه میشود؟
اکچوئر مستقیماً مسئول ارزیابی کیفیت و کمیت ریسکهایی خواهد بود که قرار است توسط بیمهگر تحت پوشش قرار گیرندمحاسبات و پیشبینیهای اکچوئرها به منزله ستون فقرات فعالیتهای شرکتهای بیمه و امور مالی موسسات مختلف بیمهای است.
در بازار بیمه ایران یا دادهای وجود نداشته است به ویژه در شرکت های جدیدالتاسیس و یا در شرکتهای قدیمیتر ساختار مناسبی برای تجمیع دادهها شکل نگرفته است تا بر اساس آن بتوان نرخ منطقی را استخراج کرد.
شورای عالی بیمه به استناد ماده 17 قانون تاسیس بیمه مرکزی و بیمهگری " ضوابط نحوه تعیین میزان حق بیمه رشته های بیمه غیر زندگی مستقیم" را طی آیین نامه شماره 65 تصویب کرده است که بر اساس آن شرکتهای بیمه موظفند مبانی و روشهای تعیین حق بیمه و یا نرخ بیمه را با توجه به موازین فنی، ارزیابی ریسک و محاسبات اکچوئری در هیات مدیره خود تصویب و یک نسخه از آن را به بیمه مرکزی ارسال کنند.وضعیت مطلوب، شرایطی است که در آن فعالیت موسسات بیمهای مبتنی بر رقابت، نوآوری، خلاقیت، ابتکار، مشتریمداری و ارائه محصولات متنوع و متناسب با نرخهای مناسب و شرایط شفاف باشد اما به زعم کارشناسان پس از آزادسازی قیمتها به دلیل عدم آمادگی بخش فنی و کارشناسی شرکتها و عدم توجه به توانگری مالی و مدیریت ریسک، نرخهای ارائه شده در برخی موارد غیرکارشناسی بوده و شرکتهای بیمه به دلایل مختلف با نرخهای پایینتر از نرخ واقعی مبتنی بر محاسبات فنی، قراردادهای خود را تنظیم میکنند که بدون شک این امر باعث خدشهدار شدن اصول رقابت سالم و در نهایت عدم توانایی شرکتها در پاسخگویی به تعهدات خود میگرددکه نمونههایی از آن را شاهد بودهایم.
یکی از مشکلات دیگر هم این است که علوم اکچوئری که در دانشگاهها تدریس میشود بیشتر آکادمیک است تا حرفه ای ، در حالیکه در بازار های توسعه یافته بیشتر اجرایی و منطبق با شرایط بازار است تا اکادمیک.
در قوانین بیمه ای کشور چه خلاءهایی وجود دارد که مانع از اعمال توانمندی های مدیران بیمه ای می شود؟ یا توانمندی های مدیریتی را محدود می سازد؟ به عبارتی آیا ریشه برخی نارسایی های مدیریتی را در صنعت بیمه نمی توان در کمبود یا نارسایی قوانین بیمه ای کشور جستجو کرد؟
مسلما نارساییهای متعددی در قوانین بیمهای کشور وجود دارد که تاثیر مستقیم بر نارساییهای عملکرد مدیران دارد. که اهم این نارساییها عبارتند از :
از جمله اقداماتی است که بیمه مرکزی با پرداختن به آنها میتواند نقش موثری در برطرف نمودن نارساییهای مدیریتی در صنعت بیمه داشته باشد.
رابطه بیمه های اتکایی اجباری و توانگری مالی شرکت های بیمه را در فضای رقابتی چگونه ارزیابی می کنید؟
بيمه مركزي براي ايفاي نقش نظارتي خود به ابزار و لوازمي نياز دارد كه در گذشته "تعرفه"بود اما در حال حاضر با توجه به رقابتهای موجود، كاهش اتكايي اجباري در صورت بررسی دقیق تمامی ریسکها و نیز تعهدات و دارايي شركتها و حتی ورود به حوزه صلاحیت مدیران به منظور بررسی شيوههاي ذخيرهگيري، ريسكهاي صدور و عملياتي و ... می تواند منجر به تعیین دقیق و عادلانه حاشیه توانگری مالی شرکتها در فضای کسب و کار رقابتی امروز از سوی بیمه مرکزی شود.
به طور کلی نقش آموزش را در ارتقاء توانمندیهای مدیریتی چگونه ارزیابی می کنید؟
توسعه بازار بیمه رابطه تنگاتنگی با "مقررات و چارچوب های نظارتی"،"فناوری اطلاعات"و "سرمایه انسانی"داشته و دارد؛ به بیان دیگر، نمیتوان بدون سرمایه گذاری در نیروی انسانی متخصص و آشنا به دانش نوین مالی و اقتصاد، توفیق چشمگیری در این عرصه بدست آورد.از طرفی، نیروی انسانی نیاز دارد که به فناوری روز، برنامههای تحلیل مالی و آکچوئری و پایگاه اطلاعاتی نیزمجهز باشد تا بتواند بر پایه دانش مدرن و تجربیات قابل توجه، در جهت توسعه قدم بردارد.در نهایت، مقررات و چارچوبهای نظارتی تعیینکننده مسیر خواهد بود و هدایت و کنترل بازار را با در نظر گرفتن منافع ذینفعان برعهده خواهد داشت.
لذا تعریف و تدوین استاندارد های آموزشی به منظور آموزش و ارتقای سطح علمی کارکنان، دستاندرکاران و فعالان صنعت بیمه به ویژه نمایندگان و بازاریابان فروش بیمههای زندگی و ارزیابان خسارت و تدوین استانداردهای لازم دانشی، تجربی و مهارتی مناسب، فراهم کردن بسترهای مناسب جهت همکاری با دانشگاهها و موسسات آموزشی عالی به منظور ارتقای توان تخصصی کارکنان و دستاندرکاران، استاندارد کردن شیوههای جذب و برنامه آموزشی مورد نیاز برای اعطای مجوزهای نمایندگی، تقویت کمی و کیفی ارزیابان مستقل خسارت از اهم مواردی است که در صورت تحقق میتواند نقش موثری در ارتقای توانمندیهای مدیریتی داشته باشد.
به نظر شما آیا ورود موسسات بیمه خارجی به کشور میتواند به ارتقای توانمندی مدیران داخلی منجر شود؟ چگونه؟
توسعه فعالیتهای بیمهای بدون حضور در بازارهای بینالمللی امکانپذیر نیست. تاسیس شرکتهای بیمه مشترک با بیمهگران خارجی، میتواند نقش مهمی در جذب سرمایهگذاری خارجی و دانش فنی بیمهای ایفا و زمینه مناسبی برای گسترش تعاملات بینالمللی صنعت بیمه کشور فراهم کند. به علاوه صدور مجوز فعالیت دفاتر ارتباطی، نمایندگی و شعبه شرکتهای بیمه و کارگزاران معتبر خارجی متقاضی فعالیت در کشور از سوی بیمه مرکزی میتواند به ایجاد بستر های مناسبی برای رقابت در بازار جهانی از جمله نیروی انسانی مسلط به فناوری اطلاعات، دانش بیمهای ، زبان انگلیسی و .... منجر شود.
چه رویکردی را برای انتقال دانش و تجربیات مدیران با سابقه به مدیران جوان صنعت بیمه داریم یا می توانیم داشته باشیم؟ آیا اصولا در صنعت بیمه چنین نیازی احساس می شود؟
امروزه با وجود اینکه از پیدایش مفاهیم مدیریت دانش در سازمان ها در حدود دو دهه میگذرد، تنها چند سالی است که این مسائل در ایران و اکثراً هم در جوامع دانشگاهی و سمینارها مطرح میشوند. به همین دلیل مباحث مدیریت دانش در ایران اغلب هنوز جنبه تئوریک دار ند و در مورد روشهای پیادهسازی و کاربردی کردن آن در سازمانها، کار های کمتری صورت گرفته است.
از طرفی صنعت بیمه در ایران نیز به این مسئله پی برده است که دانش ناملموس و سرمایههای فکری صنعت بیمه در ذهن افراد و کارشناسان این صنعت پنهان است و با خروج این افراد از سازمان این دانش نیز از سازمان خارج میشود. در چنین شرایطی سیستمهای مدیریت دانش، با هدف تأثیرگذاری بر شناسایی، خلق، ذخیرهسازی، بازیابی، تسهیم و به کارگیری دانش مورد نیاز در سازمان بایستی اجرا شوند.
بنابراین با توجه به اهمیتی که دانشهای ضمنی و سرمایههای فکری برای صنعت دارد و ظهور اصلی آن در تجربیات ارزنده مدیران و کارشناسان خبره صنعت بیمه میباشد، مستندسازی تجربیات یکی از ابزارهایی است که صنعت را قادر میسازد تا در مواجهه با مشکلات مشابه، اقدامات موثرتری را اتخاذ کرده، از تکرار اشتباهات گذشته مصون مانده و با سرعت بیشتری به سمت اهداف سازمانی حرکت کند و بدین ترتیب به مزیت رقابتی پایداری دست پیدا کند.
همانگونه که استحضار دارید اکثر کشور ها ضوابطی را تحت عنوان حاکمیت شرکتی برای پاسخگو کردن شرکت ها و مدیرانشان در برابر سهامداران، هیات مدیره و سایر ذینفعان دارند. در این زمینه چه کمبودهایی به نظر شما در صنعت بیمه وجود دارد؟
نظام حاكميت شركتي به معناي توزيع اختيارات و بكارگيري مكانيزمهاي مناسب توسط هيات مديره، هيات عامل و سهامداران به منظور پاسخگويي به ديگر ذينفعان نظير مشتريان، كاركنان و به طور كلي جامعه مي باشد و در اين راستا ساختاري را به منظور توسعه اهداف شركت و اجراي آنها فراهم نموده و نظارت و كنترل بر عملكرد موسسه را امكان پذير مي کند.
در موسسات مالي مانند بيمه كه به نحوي جريان فعاليتشان براساس بازده نقدينگي يا سرمايهگذاري افرادي است كه در فهرست سهامداران شركت نيستند، حاكميت شركتي نقش موثرتري را ايفا ميكند. شركت هاي بيمه اي كه در بورس هستند بايد به سهامداران خود و مردم پاسخگو باشند. در اين ميان حاكميت شركتي باعث شفافيت مي شود وهمين "رضايت مشتريان" ، "حذف فرصت هاي رانتي" رادر پي داشته و باعث بالا رفتن شانس استفاده از فرصتها براي گروههاي ذي نفع ميشود. با اعمال حاكميت شركتي، شركتهاي بيمه مسئوليتپذيرتر و پاسخگوتر خواهند بود و به تبع آن شفافيت اطلاعرساني رخ ميدهد و در نهايت تصميمات اقتصادي مناسبي از سوي شركتها اتخاذ ميشود.